رضا اسماعیلی، شاعر می‌گوید: «روشنفکرانی که به قول نجم‌الدین رازی «دهری» هم هستند، صرفاً به مناسک دینی توجه کمتری دارند اما همچنان معنویت و اخلاق امام حسین(ع) و شعایر دینی و کرامات اخلاقی در آثارشان ظهور و بروز دارد.

رضا اسماعیلی

همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: رضا اسماعیلی، شاعر آیینی و عاشورایی، در گفت‌وگو با همشهری آنلاین عنوان کرد: «فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، احمد شاملو، محمدعلی سپانلو و احمدرضا احمدی با اخلاق حسینی(ع) آشنایی کامل داشتند. زنده‌یاد شاملو قرآن کریم و متون مقدس مسیحیت را خوانده بود و از آنها در زبان آثارش بهره می‌برد. ما روشنفکری نداریم که تخالفی با انسانیت، اخلاق، عدالت و مکتب امام حسین(ع) داشته باشد.»

گفت‌وگوی عاشورایی ما را با رضا اسماعیلی، بخوانید:

«آب» نزد ایرانی‌ها عنصری است که در اساطیرشان هم ارزشمند است و جزو عناصر چهارگانه زندگی محسوب می‌شود. پیرو همین دیدگاه اساطیری، موضوع بزرگ تاریخ‌ساز کربلا را در ۳ روز آخر به موضوع آب پیوند می‌دهیم. گرچه این یک تکنیک رزمی و تاکتیک نظامی است و در این صورت هزاران واقعه مانند کربلا می‌تواند در تاریخ وجود داشته باشد. پیام اصلی و مضمون محوری واقعه کربلا چیست؟

جا دارد که در عرصه ادبیات به شکل مجزا برای این موضوع سمینارها تشکیل داد. پیشوایان دین از پیامبر مکرم اسلام(ص) تا ۱۴ معصوم(ع) و مجموع پیامبران توحیدی(ع) انسان‌هایی حیات‌بخش‌اند و وجودشان زندگی‌بخش است. در همه عالم هستی آنها سعی می‌کنند خون حیات و زندگی را جاری کنند و در سلوک دینی، اجتماعی و سیاسی آنها هم اگر دقیق شویم و کند و کاو کنیم، درخواهیم یافت که آنها از سوی خداوند مبعوث شده‌اند تا روح حیات را در عالم هستی و مخلوقات بدمند. وجود این عزیزان رحمت و برکت است. اگر تاریخ و فرهنگ اسلام را مطالعه کنیم درخواهیم یافت که وجود این عزیزان به قدری رحمت بوده که حتی نسبت به دشمنان خودشان و کسانی که به ایشان بغض داشتند، سعی کردند با رأفت و رحمت برخورد کنند. برجسته‌ترین شکلش را در وجود ذیجود حضرت مولی‌الموحدین(ع) می‌بینیم که وقتی ابن ملجم فرق مبارک را می‌شکافد و در بستر بیماری می‌افتند، وصیت می‌کنند که تنها یک ضربت به او بزنید و در طول دوران اسارتش هم با او با مهربانی، بزرگواری و عطوفت رفتار کنید. غذایش را به او بدهید و آزارش ندهید و اذیتش نکنید و طبق همان فرامین خداوند با او برخورد کنید.

در مورد حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) هم همین طور است. وقتی می‌بینیم که لشگر دشمن آب را بر یاران ایشان می‌بندند، امام حسین(ع) هیچ‌گاه متوسل به اعمال و رفتار خلاف انسانیت نمی‌شود. حتی وقتی با لشگر دشمن در واپسین لحظات هم روبه‌رو می‌شود، آنها را دعوت به صلح و دوستی می‌کند و با رحمت و عطوفت اسلامی با آنها برخورد می‌کند. حضرت سید الشهدا(س) سعی می‌کند از این طریق نشان دهد که فلسفه ادیان الهی و دین اسلام، این است که انسان‌ها را به صلح، تعامل سازنده و گفتمان دعوت کند و راهی برای صلح و آشتی گشوده شود. در قیام امام حسین(ع) و قیام کربلا هم مصادیق چنین، زیاد است. همان جمله معروف که از حضرت زینب برای ما به یادگار مانده که «ما رأیت الی جمیلاً» زمانی است که از او می‌پرسند در کربلا چه دیدی. آیا دیدید که مثلاً یاران امام حسین(ع) به خاک و خون کشیده شدند و اعضای بدنشان قطعه قطعه شد و آن جنگ، خون، آتش و خشونت‌ها و فجایع که در دشت کربلا، علناً به ما یادآوری می‌کند که چه جنایت‌هایی صورت گرفته است و الی آخر...

اما حضرت زینب کبری(س) می‌فرمایند من جز زیبایی چیزی ندیدم. یعنی از دریچه چشم حضرت زینب(س)، هر اتفاقی که در دشت کربلا رخ داده زیبایی بوده و ایشان پس پشت پرده را می‌دیدند که این اتفاقات برای این بوده که دین خداوند حفظ شود و کرامت‌های انسانی تقوت و فضایل و کرامت‌های انسانی در جامعه آن زمان احیا شود. همان کاری که پیامبر اسلام(ص) انجام داد و گفت: «من مبعوث شده‌ام برای به کمال رساندن مکارم اخلاق.»

قیام امام حسین(ع) اگر بخواهیم به کنه‌اش توجه کنیم و به عمقش پی ببریم برای کرامت‌های انسانی بوده. ایشان می‌دیدند که در جامعه‌شان آن ارزش‌های اخلاقی و آن کرامت‌های انسانی توسط حاکمان از بین رفته است. حاکمانی که نقاب اسلامی بر چهره زده‌اند اما به هیچ یک آموزه‌های اصیل دینی عمل نمی‌کردند و بر تن اسلام پوسته وارونه پوشانده‌اند. امام حسین(ع) این را می‌دید و برای اینکه از چهره اسلام غبار تحریف و بدعت‌های ناروا را پاک کند، قیام کرد که بگوید دین اسلام دین رحمت و برکت است و پیامبران توحیدی برای دعوت جهان به صلح مبعوث شده‌اند. تا جایی که می‌دانیم مقاوت کرد و سعی کرد جلو جنگ را بگیرد. امام حسین(ع) برای جنگیدن نرفته بود و رفت تا راه و راهکاری بیابد که جلو جنگ را بگیرد. حتی پیشنهاد داد که ما حاضریم برگردیم. در مقابل به او گفتند که وقتی تا این مسیر آمده‌ای دیگر راه برگشتی نداری و ایشان را محاصره کردند و در تنگنا قرار دادند.

بزرگی می‌گوید «روشنفکران ما باید با قرآن مأنوس باشند.» «کلیدر» ۱۰ جلدی محمود دولت‌آبادی در جایگاه یک روشنفکر تراز اول امروزی مانند قیام امام حسین(ع) پایان می‌یابد. «گل محمد» که برای عدالت برخاسته است، محاصره می‌شود و خانواده‌اش را مانند امام حسین(ع) فدا می‌کند. رمان‌های زیادی با الهام از واقعه کربلا نوشته شده‌اند و پایان یافته‌اند. یا شاملو شعری دارد که سعید بیابانکی و امیری اسفندقه معتقدند که او برای امام حسین(ع) سروده است. روشنفکران ما طی ۴ دهه اخیر چقدر با قرآن مأنوس بوده‌اند و توانسته‌اند واقعه واقعی کربلا را به درستی در آثارشان ترسیم کنند؟

امام حسین(ع) را نباید محدود کرد و گفت که فقط برای شیعیان است یا فقط برای مذهبیان جامعه. امام حسین(ع) را می‌توان به عنوان یکی از مفاخر انسانیت یاد کرد که می‌تواند برای آحاد مردم آزاده جهان الگو باشد. ورای شخصیت دینی‌شان اگر این بخش را بخواهیم کنار بگذاریم و امام حسین(ع) را به عنوان یک انسان کامل و موحد معرفی کنیم، می‌بینیم آن ارزش‌هایی که مورد احترام و تکریم همه مردم است و مانند صلح، آزادگی، حق‌خواهی، عدالت‌طلبی، سخاوت، جوانمردی و مردم‌داری در وجود امام حسین(ع) تجمیع شده و این ارزش‌ها جملگی ارزش‌های والای انسانی است. همه مردم جهان و همه نویسندگان واقعی تشنه این ارزش‌ها هستند. شما ببینید در اروپا، آسیا و افریقا مردم تشنه آزادگی، عدالت و حق‌جویی‌اند و اتفاقاً در ادبیات پارسی، اگر به قله‌های بزرگ ادبیات فارسی چه معاصران و چه گذشتگان بنگریم، پیش و بیش از اینکه شاعر پارسی‌گوی باشند، شاعر معنوی‌اند. یعنی دنبال این بوده‌اند که زبانی پیدا کنند و گفتمانی با همه مردم جهان داشته باشند و مکارم را زنده کنند.

روشنفکران حقیقی قیام امام حسین(ع) را زنده نگاه می‌دارند| احمد شاملو چند بار قرآن را خوانده بود؟
رضا اسماعیلی، شاعر و منتقد ادبی

روشنفکران ما در این ۴ دهه چنین بوده‌اند؟

روشنفکران ما دو دسته‌اند. یک دسته به معنای واقعی روشنفکر و روشن‌اندیش بوده و هستند و هیچ ابایی نداشته‌اند که بگویند ما امام حسین(ع) را دوست داریم، به این دلیل که انسان آزاده و عدالت‌خواهی بود و در آثار خودشان به شکل مستقیم به این موضوع اشاره کرده‌اند. یا مثلاً رهبر هندوستان، گاندی می‌گوید من از امام حسین(ع) در راهی که آغاز کرده‌ام، راه آزادی‌خواهی، الگو گرفته‌ام. بسیاری از مشایخ و مشاهیر جهان گفته‌اند که الگوی ما در مسیری که طی و شروع کرده‌ایم امام حسین(ع) بوده است. آن هم به عنوان یک انسان کامل که عصاره ارزش‌ها و کرامت‌های انسانی بوده.

ادبیات فارسی ما سرشار از تبلیغ و تبیین کرامت‌های انسانی است. وقتی دیوان حافظ را می‌خوانید، می‌بینید، می‌گوید: « ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم/ جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم// عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است/ کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم» می‌بینید که این شعر کلاس اخلاق است و خطاب به همه مردم جهان است و خطابش به من شیعه یا من مسلمان نیست. حافظ با همین شعر با مردم جهان گفت‌وگو می‌کند. مولانا به همچنین. چرا سعدی جهانی شده؟ چرا عطار و نظامی گنجوی جهانی است؟ چون نمی‌خواستند فقط بگویند من یک شاعر شیعه هستم. شیعه بودن قابل ستایش است اما آنها می‌خواستند آن ارزش‌های متعالی را که دین اسلام مبلّغ آنهاست، به عنوان ارزش‌های جهانی معرفی کنند. چرا که انسان‌های هر جای جهان اگر فطرت پاکی داشته باشند، جذب این ارزش‌ها می‌شوند و اسلام به معنای واقعی کلمه همین حق‌پرستی و صلح‌طلبی است.

به دسته دوم روشنفکران اشاره نکردید. این پرسش را دارم که نجم‌الدین رازی با مذمت از حکیم عمر خیام نیشابوری یاد می‌کند و می‌گوید او «دهری» است. آیا می‌توان نویسندگان و شاعرانی را نام برد که دهری باشند اما از مضامین مکتب امام حسین(ع) در آثار و جهان فکری‌اش بهره برده باشد؟

در ادبیات و زبانمان، دهری بودن را ما بد تعریف کرده‌ایم. در روایت و احادیثی که از بزرگان دینی داریم می‌گویند که دنیا مزرعه آخرت است. یعنی بین دنیا و آخرت فاصله‌ای وجود ندارد. اینکه مرزبندی کرده‌ایم که اینجا دنیاست و از اینجا به بعد آخرت است، اصلاً چنین مرزبندی‌ای وجود ندارد. اگر از این منظر بنگریم، اصلاً واژه «دهری» معنایی در قاموس دین ندارد. از وقتی که متولد می‌شویم و پا به دنیا می‌گذاریم، برای آبادی و آبادانی جهان و رفاه و آسایش مردم جهان، برای نوع دوستی خلق شده‌ایم. خداوند ما را برای همین سجایای اخلاقی آفریده است و بس.

اجازه دهید به گروه دوم روشنفکران اشاره کنم: گروه دوم، روشنفکرانی هستند که ممکن است مذهبی نباشند و سلوک دینی نداشته باشند اما به انسان و ارزش‌های انسانی شدیداً پایبندند. در آثار و اشعارشان هم این مهم به عینه دیده می‌شود. در آثار احمد شاملو یا فروغ فرخزاد و سهراب سپهری معنویت موج می‌زند. یا احمدرضا احمدی که وقتی شعرش را می‌خوانید، می‌بینید که شعرش از چه لطافت و معنویتی برخوردار است. بنابراین این گروه دوم روشنفکران هم شاید صراحتاً نگویند که ما از آموزه‌های دینی متأثریم اما به طور غیر مستقیم در آثارشان ظهور و بروز دارد. قطع یقین بدانید که آنها متون مذهبی را بارها مطالعه کرده‌اند. خود احمد شاملو همه کتاب‌های آسمانی را به دقت مطالعه کرده بود. وقتی نثر شاملو را می‌خوانید در می‌یابید که تاریخ بیهقی جزء به جزء خوانده است. او بارها قرآن کریم را خوانده بود یا کتاب مقدس را موشکافانه مطالعه می‌کرد و از آنها متأثر بود.

حتی در زبانش هم که اشاره کردید مشخص است. زنده‌یادان شاملو و سپانلو در جایی هر دو عنوان می‌کنند که از زبان آرکائیک بهره برده‌اند. بخشی از این زبان آرکاییک همین متون است.

صد در صد. در ترجمه متون دینی بخش اعظمی از این زبان نهفته است. به گمانم این روشنفکران از مناسک‌زدگی فاصله گرفته‌اند و احساس می‌کنند که دین فقط مناسک و شعایر مذهبی نیست و اگر ما آن روح و حقیقت دین را بخواهیم بیابیم، باید به دنبال احیای ارزش‌های معنوی در جامعه باشیم.

انبوه نویسندگان بیرون از طیف روشنفکران پس از انقلاب، منظورم نویسندگانی مانند سید مهدی شجاعی کتاب‌های متعددی در وصف و درباره واقعه تاریخ‌ساز عاشورا نوشته‌اند. آیا حق مطلب با این انبوه نوشته‌ها و نویسندگان دینی درباره واقعه عظیم عاشورا ادا شده است؟

به گمانم ادا نشده و ما روز به روز از آن اهداف والایی که امام حسین(ع) دنبالش بود ناخودآگاه دور شده‌ایم. یعنی با کارهایی که می‌کنیم، به جای اینکه قیام حسینی(ع) را زنده و احیا کنیم و غبار تحریفات را از این قیام معنوی بزداییم، گاه با کارهایمان بدتر این نهضت را مظلوم‌تر می‌کنیم. این حرف البته حرف جدیدی هم نیست. استاد مرتضی مطهری درباره عاشورا می‌گویند ما پوستین وارونه به تن اسلام کرده‌ایم و در واقع روز به روز از اسلام و معنویت اسلامی دور می‌شویم و این به آن خاطر است که ما گاهی شعایر و مناسک اسلامی را هدف زندگی‌مان کرده‌ایم. یعنی اسلام را به این خلاصه می‌کنیم که خداوند در قرآن امر کرده است که نماز بخوانید و روزه بگیرید یا به سفر حج بروید. اما در کنار این‌ها خداوند می‌فرماید اگر همسایه‌ات گرسنه بود و پولی که می‌خواهی به زیارت خانه خدا بروید به او بدهی ثوابش به مراتب بیشتر است.

یعنی می‌خواهد با این سخن به ما بگوید که دین اسلام دین انسانیت است. اگر می‌فرماید نماز بخوان به دلیل آن است که سجایای اخلاقی در ما تقویت شود. اگر می‌گوید روزه بگیر به خاطر این است که از درد گرسنگان با خبر شویم. اگر برای من مسلمان فقط نماز و روزه و رفتن به کربلا هدف شود، من مسلمان واقعی نیستم. البته عجرش محفوظ است. من کسانی را در زندگی سراغ دارم که ۲۰ بار به زیارت خانه خدا رفته‌اند؛ اشکالی ندارد و ارزشمند هم هست اما در عین حال آیا این سفرها توانسته از من یک انسان متعالی بسازد که وقتی از سفر حج بازمی‌گردم، بتوانم دست به خیر باشم، نیکی و احسان کنم و در زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی‌ام تغییری احساس کنم؟

این ناهنجاری‌هایی که در جامعه ما دیده می‌شود از کجا آب می‌خورد؟ به دلیل این است که ما به حقیقت دین پایبند نیستیم. یعنی در ظاهر سلوک دینی داریم اما به روح و حقیقت مناسک پایبند نیستیم و همین باعث شده است که ما به جای اینکه به دین نزدیک‌تر شویم، گاه می‌بینیم فاصله‌مان بیشتر شده است. باید امروز تلاش کنیم که روشن‌اندیشان دینی و علمای بزرگوار، از نهضت امام حسین(ع) غبار خرافات و تحریفات و گزافه‌ها را بزدایند و چهره قیام حسینی(ع) پاک کنند.

وظیفه روشنفکران هم می‌تواند باشد؟

روشنفکران و روشنفکران دینی هم همین رسالت را دارند. استاد مرتضی مطهری یک روشنفکر بود. یا امام موسی صدر درست است که در لباس روحانیت می‌زیست اما یک روشنفکر و مصلح اجتماعی بود. هر روشنفکر در واقع مصلح اجتماعی است. سید جمال‌الدین اسدآبادی یک مصلح اجتماعی بود. رسالت یک مصلح و روشنفکر، درست همان رسالتی است که امام حسین(ع) داشت و گفت من برای اصلاح دین جدم در جامعه به پاخاسته‌ام. در واقع اصلاح‌گری و روشنگری رسالت همه انبیاست و روشنفکران و روشن‌اندیشان هم در همین مسیر حرکت می‌کنند. ما هم باید تلاش کنیم تا این مسیر هموار شود تا در آینده، اسلام را به شیوه درستی به جهان معرفی کنیم چرا که اسلام تنها متعلق به ما نیست و میراث بشری و معنوی است. ما باید بتوانیم با زبان و ادبیات درستی اسلام را به همه مردم جهان بشناسانیم و سعی کنیم در رفتار و گفتار و سلوک دینی خودمان تجدید نظر کنیم تا حقیقت اسلام نزدیک‌تر شویم.   

کد خبر 775235
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha